وقتی صحبت از روح و عالم ارواح میشود به یاد داستانهای ترسناكی میافتیم كه بعضیها وقتی بعد از صرف شام دور هم جمع میشوند، برای یكدیگر تعریف میكنند. زمان تاثیرگذار این داستانها به ویژه وقتی است كه به دور از هیاهوی شهر میخواهیم شبی را در چادر بگذرانیم یا در یك خانه قدیمی و مرموز كه درهای آن به هنگام باز و بسته شدن جیرجیر میكنند و باد زوزهكشان شیشههای پنجرهها را میلرزاند، شب را به صبح برسانیم.
. ولی این داستانهای ارواح تا چه حد صحت دارند؟ آیا اصلا برگرفته از حقیقت هستند یا تنها زاییده ذهن شیطنتآمیز كسانی است كه از تماشای چشمان پردلهره اطرافیان لذت میبرند؟
در این جا قصد داریم منشاء برخی از این افسانههای كهن را تعریف كنیم:
افسانه پل دست سبز
بخش «اولد لنسفورد رود» امروزه منطقهای بدنما و بلا استفاده است ولی صد سال پیش این ناحیه متروكه شلوغترین و پررفت و آمدترین معبر بود. با اینكه این منطقه بیمصرف میباشد ولی هنوز هم الوارهایی كه از قدیمالایام روی نهر «كین» قرار داشته است «پل دست سبز» نامیده میشوند.
در ماه اكتبر سال 1988 دو تن از اهالی «لانكاستر كانتی» كه میخواستند نامشان مجهول بماند، داستان «افسانه پل دست سبز» را برای نشریه محلی تعریف كردند. داستان آن چنین است: یكی از مردها در حالی كه به كنار نهر اشاره میكرد گفت یك شب من و چند تا از دوستانم به اینجا آمده بودیم. همان شب آن را دیدم كه روی نهر حركت میكرد. درست زیر پل. رنگش سبز بود و آهسته از آب بیرون میآمد. فقط یك دست سبز دیده میشد. مردم میگویند نهری كه در زیر آن پل قرار دارد، زمانی صحنه نبردی سخت در زمان جنگ داخلی آمریكا بود. در این نبرد دست یك سرباز جوان انگلیسی با شمشیر یك آمریكایی قطع شد و درون آب درست زیر پل افتاد. هرازگاهی در شبهایی كه ماه در آسمان میدرخشد و زمین را روشن میكند، در تاریكی نقرهفام میتوان دست سبزی را دید كه از آب بیرون میآید و به دنبال بدن گمشده و شمشیر خود میگردد.
جای پای شیطان
در دل درختزارهای انبوه كاج در «ایندین لند» آمریكا زمینی دایره شكل و تیرهرنگ به چشم میخورد كه هیچ گیاهی در آن نروییده است. كسانی كه برای نخستین بار از كنار این دایره عبور میكنند بلادرنگ میاندیشند چه چیزی سبب شده است این قطعه زمین اینقدر با اطراف خود در تضاد باشد. خاك تیره این منطقه آنقدر سفت است كه دسته تبر هر كسی را كه بر آن ضربه بزند میشكند. هیچ اثری از حیات در آن یافت نمیشود. نه كرم خاكی، نه سوسك و نه حتی یك دانه علف در آن به چشم نمیخورد. حتی حیوانات هم به آن داخل نمیشوند و آن را دور میزنند. بدتر از همه اینكه میگویند اگر كسی وسط دایره بایستد احساس عمیقی از ترس، دلهره و تهوع بر او مستولی میشود. اگر سنگ یا چوب روی آن قرار دهید و بروید، روز بعد كه بازگردید اثری از آن سنگ و چوب به چشم نمیخورد.
ولی این جا چه اتفاقی افتاده است؟ آیا این دایره جایگاه شیطان است؟ سرخپوستان این منطقه اینطور فكر میكنند. آنها معتقدند این دایره جای پای شیطان است. افسانههای كهن حاكی از آن است كه این دایره لمیزرع زمانی محل به مجازات رساندن محكومین سرخپوستان بوده است. به همین دلیل ارواح شیطانی همیشه در آن محل پرسه میزنند و منتظر روحهای محكوم شده هستند. سرخپوستان میگویند شبهایی كه ماه در آسمان نیست و هیچ بادی نمیوزد و هیچ صدایی از درختان اطراف به گوش نمیرسد، وقتی همه چیز در حال سكون است، در آن هنگام شیطان خود را در آن جا نشان میدهد.
برای خواندان ادامه داستان ها به ادامه مطلب بروید
پرشین بوک...
ما را در سایت پرشین بوک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد صفایی persianbook بازدید : 387 تاريخ : يکشنبه 27 اسفند 1391 ساعت: 1:00